آخرین اشعار

شهرزادهای بی‌گیسو

این‌جا در خلوت من و شهرزادی پیر
زیر ماهی
كه به وقت نمی‌آید
و یادت نیست كه چرا چهار جانب باد
گاهی به سمت توست
گاهی به سوی هرچه كه می‌رود پشت به باد
شاید كسی
یك‌سره
در رگ‌های گاهی به خواب رفته‌ی من
سعی می‌كند
سرم را بر‌می‌گردانم
پدرم هنوز بیدار است
با دست‌هایش
كه بوی ته مانده‌ی تندبادهای دیروز را دارد
و خروس
به صدای مردی كه متهم است
شام تا شام
مرا به غیبت چشم‌های تو آگاه می‌كند
به پرده زدن عنكبوت
کنج لب‌های ترك خورده‌ی این همه
شهرزادهای بی‌گیسو
پشت كلكینی كه مهتابش
بوی نا و نسیان می‌دهد

شناسنامه