آخرین اشعار

قفس

بشکسته کسی ضربه به ضربه نفسم را
بسته‌ست کسی میله به میله قفسم را

ای باد میان تو و باور چه غریبم
افگنده کسی دور ز من دادرَسم را

یک هستی پر عاطفه در سینه‌ی من بود
آواره نمودند صدای جرسم را

تا عشق دهد بال و پر از آبی نابش
صد رنگ شکستم پر و بال هوسم را

بیگانه سرا کرده کسی شهر مرا وای
آزرده کسی سخت امیر و عسسم را

ای خاک صدای قدمم را نشنیدی
از یاد زدودی نگه ملتمسم را

خورشید افق‌های خیالم، سفری کن
بیدار کن از خواب شرر خارو خسم را

ناکس چه فریبد به هوای که ندارد
اندیشه فردایی بسیار کسم را