حرف از تو میزنم غزلِ ناب میشود
دل در بغل دچار تب و تاب میشود
یک آسمان به دور سرت چرخ میزنم
دریاچه فرش دختر مهتاب میشود
تا دست میزنی به تن یخ گرفتهام
غم در مساحت نفسم آب میشود
با تو تنم پرندهگک عاشقیست که
در آشیانهی بغلات خواب میشود
تا آسمان روشن لبخند میشوی
دنیا به دشتِ سینهی من قاب میشود
با من بمان که بیتو گُل سرنوشت من
نیلوفرانه قسمت مرداب میشود
لطفن غزل بخوان که در این روزهای تلخ
شعرت به من مسکن اعصاب میشود
باید به روی صفحه بکارم لبان خویش
تصویر تو که زینت لپتاپ میشود