آخرین اشعار

آسمانی در بغل دارم

من آسمانی در بغل دارم
با تو جهانی در بغل دارم

من نیستم این‌گونه سر درگم
نام و نشانی در بغل دارم

آیینه در شب‌های تاریک و
رنگین‌کمانی در بغل دارم

می‌گریم از اندوه و ویرانی
چون زنده‌جانی در بغل دارم

گم‌گشته‌ی جغرافیایی‌ام
یک داستانی در بغل دارم

من زادگاه‌ِ وحشت و کابوس
رنج زنانی در بغل دارم

نام من اما نیست این؛ هرچند
افغان‌ستانی در بغل دارم

شناسنامه