جای زره ردا به برش دارد این جوان
اذن نبرد از پدرش دارد این جوان
با این همه تبر چه کند این نهال تر؟
تیغ برهنه در گذرش دارد این جوان
با او چه. کرده است کینه ی کوفی در این مصاف
جای شکاف روی سرش دارد این جوان
دارد زمانه دور سرش تاب می خورد
حالا نظر به دور و برش دارد این جوان
دست عموست موقع پر باز کردنش
دستی که زیر بال و پرش دارد این جوان
از روزهای سخت پدر ارث برده است
این سیل خون که در جگرش دارد این جوان
من هم خدا کند که فدایی شود سرم
احلی من العسل بشود مرگ در برم…