آخرین اشعار

بی دفاع و سپاه

از سپید و سیاه بود اینجا
عشقبازی مباح بود اینجا

روزگار خوشی نه چندان دور
خانه‌ی امن آه بود اینجا

سن ما قد نمی دهد اما
حرم و بارگاه بود اینجا

مادری با چهار فرزندنش
حالشان روبراه بود اینجا

چشمتان روز بد نبیند، آه
سرنوشتش سیاه بود اینجا

تیشه و پتک و تیغ آوردند
بی دفاع و سپاه بود اینجا

این همه سال در اسارت شب
باز هم مثل ماه بود اینجا

آفتاب مدینه سوزان است
کاش یک سرپناه بود اینجا…

شناسنامه