آمدم خسته تر از هر شب دیگر به حرم
راه دادند مرا مثل کبوتر به حرم
اشک باران شد و اندوه مرا با خود برد
راه دارد به خدا چشمهی کوثر به حرم
باد هوهو زد و در گوش دلم نجوا کرد
_هر چه دلتنگی و درد است بیاور به حرم…
لحظهی وا شدن پنجره ها بی تردید
لحظه هاییست که برگشته ام از دربِ حرم
جاده ها! عاشق آن لحظه ی مشتاقم که
می رسانید مرا اول و آخر به حرم…