هزار شیطانک معصوم
میان پلکهایت، گندمهای بافته را تعارف میکنند
گونههایت پیامبران گناهند
گناه و لذت تاریکی
پرنده بکر من
– با هزار گنج پیدا و پنهان –
روزی سرزمینهای ناشناختهات را کشف خواهم کرد
در درههای عمیقت خواهم تاخت
بر کوههای بلند بَر خواهم شد
و پیش از آنکه دزدان مفلوک بیایند
همه چیزت را به یغما خواهم برد
به تو رسیدن!
در قشلاق موهایت آرمیدن!
من گرگ خیالبافی هستم
و تو
پرندهای که همیشه بکر خواهد ماند.