آنی که از من یادها را می برد با خود
عاشقترین فریادها را می برد با خود
او که سکوتم لای موهایش شکست، امشب
خاموشی بر بادها را می برد با خود
با تلخ کامی، تلخ مهری، تلخ پردازی
شیرینی فرهاد ها را می برد با خود
بی هیچ دعوای خدایی، این بت زیبا
فرعونها، شدادها را می برد با خود
ما مانده ایم و فصل در فصل پریشانی
موهای مستش بادها را می برد با خود