آخرین اشعار

طرحی دگر

هی گرفتم نقشه را طرحی دگر انداختم!
مرز را برداشتم؛ زیر و زبر انداختم

دَور سه کشور کشیدم حلقه و شیراز را
پهلوی کولاب و کابل برب هبر انداختم

تا لبی ترسیم کردم؛ گفت ایران بزرگ
صور اسرافیل را در گوش کر انداختم

نام این جغرافیا را پارسی بگذاشتم
در دهان خام ها شیر و شکر انداختم

لااقل در نقش ها گفتم خراسان یستم
گرچه دردم بیش؛ امّا مختصر انداختم

شناسنامه