از چشمهایم جای اشک آواز میریزد
از حرفحرفم آیت پرواز میریزد
بشکن سرم را، بازوانم را ببند…! اما
با گام من، بنبست بیاعجاز میریزد
من از دوشنبه، از بخارا، بلخ… خواهم گفت
جام خراسان در گلویم باز میریزد
با هر شکست کابل و کولاب، بیتردید
دردی میان پیکر اهواز میریزد
دیوار اگر حتا به جای مرز بگذارید
احساس کابل در دل شیراز میریزد!