همیشه در تو بهار و پرنده میجویم
که با تو پنجرهای، بازگشته بر رویم
چه باشکوه بر این دشت و کوه میتازی
سوار ابر گذر میکنی ز پهلویم
به آفتاب بلندت که چشم میدوزم
سپیده میرسد و میدمد ز هر سویم
سپیده میرسد و نام روشنت جاریست
که نور قبله بپاشی بر این تکاپویم
تو رفتهای و هزاران پرنده آمدهاند
به جستجوی تو تا چشمهای بیسویم
هنوز حنجرهام رو به آسمان قفل است
مرا ببخش اگر از شما نمیگویم