با تو عادت کرده ام مثل زمین با آسمان
از تو بیرون نیستم، خواهی برو، خواهی بمان
من اگر فوارۀ اشکم تویی لبخند نور
در برم تا میکشی گُل میکند رنگین کمان
یک دلک دارم که آن هم پیش من نی، پیش توست
پس چرا هر ثانیه هستی سر من بدگمان
…جنگ و صلح من برای توست، گر فرمان دهی
میدوم از جادۀ میوند تا دارالامان