منتظر مانده ام که برگردی تا غزل هایم عاشقانه شود
مثل تزریق خون به یک بیمار، لب تو وارد ترانه شود
شاعری کار واقعا سختیست اگر از خنده های او دوری
روی رگهای شعری ام تیغ است، نکند دوریت بهانه شود؟
بیت هایم به عشق محتاج اند و تو معنای زنده ی عشقی
عاشقم باش تا که هر مصرع با وجود تو شاعرانه شود
شب قدم می زنم نگاهت را که چه اندازه شعر خواهد شد
کوچه ها خاطرات می بخشند تا که توصیف، صادقانه شود
ماه در ذهن آب و دریا هم، مثل مردی که عاشقش باشد
ماه تشبیه کامل اصلن نیست که وجود تو را نشانه شود