لب دلتنگ

پرده ها را بكش و نقش مرا رنگ بزن
جام را سر بكش و موی مرا چنگ بزن

باز در عاشقی و رقص و شراب و سیگار
رنگ سرخی بكش و بر لب دلتنگ بزن

لب من تلخ و دهان تو كه حالا تلخ است
رنگ آتش بكش و صحنه ای از جنگ بزن

كمی از عاشقی ات خورد به هم، فهمیدم
پاك كن نقش مرا یا كه مرا سنگ بزن

نه نشد پاره كن این نقش به هم ریخته را
نقش یك عاشقی و صحنه ی پر رنگ بزن

خنده كن كشته ترین عاشق لبخند توام
من خوشم، طرح نوی را به دل تنگ بزن

شناسنامه