آخرین اشعار

گرگ آشنا

دنیا هوادار دل خونین نخواهد شد
جز تیشه چیزی همسر شیرین نخواهد شد

خون خواره گی وقتی که از ارکان ایمان است
با کشتن آدم کسی بی دین نخواهد شد

بر صورت انسان بشاشی هم خداوندت
از بارگاه اش یک وجب پایین نخواهد شد

تا اژدهای آخرت در آستین تو است
پیغمبری چیزی به جز نفرین نخواهد شد

آتش بزن هر شاخ سبزی را که می خواهی
تاریخ بی وحشی گری رنگین نخواهد شد

دندان فروتر کن که با این گونه کشتن ها
این گله ی گرگ آشنا غمگین نخواهد شد

این ملت هستی به خاک آبرو بر باد
اصلن به داغ دامنت بدبین نخواهد شد

بیماری ات در خون این بی باوران جاری است
دیوارها آباد با سرگین نخواهد شد

نعش مرا بی هیچ تشویشی بسوزانید
زیرا که این آدم از این آیین نخواهد شد

شناسنامه