پولاد، پنجه، پنجره، باریکه های سبز
حاجت، دخیل چشم و یک رد پای سبز
یک بغض کهنه می شود احساس می کند
یک پای رفته از دل شب تا کجای سبز
مادر اشاره می کند از زیر اشکهاش
کودک سیاه می کشد اما بجای سبز
مادر تمام قامت شب اشک می کشد
ناچار خانه می رود از غصه چای سبز
آهو صدای پای غزل را شنیده بود
رویای صادقانه ی یک ادعای سبز
آقا تمام حادثه را پاره کرده بود
آقا صدای ساده ی یک آشنای سبز
کودک به اسم خاطره آهو کشیده بود
آهو ولی اسیر هنوز ابتدای سبز