آخرین اشعار

گل

گل به‏ روز است پر و بال فروان در دست
چاک در چاک و پریشان و گریبان در دست

هجرت از غنچگی ‏اش دربدری داده به کف
یکسر آوار خود و لانه‏ ی ویران در دست

پرده برداشته از پنجره ‏ای رو به بهشت
فاش کرده‏ ست خودش را همه دامان در دست

جای خون از جگر آورده جگرها بیرون
نیزه‏ ی ساقه گرفته دل بریان در دست

دست پرواز قنوت است؛ سراپاست دعا
شبلی ی شعله ‏ور از آتش ایمان در دست

گل به ‏روز است، طنین افکن زیبایی‏ ها
موجی از پیرهن یوسف کنعان در دست

شالی آکنده از آهنگ حسینی بر دوش
دستمالی پر از احساس شهیدان در دست

گل به ‏روز است، تلاوت‏گر آیات بهار
چون شهیدی بخوان آغشته‏ ی قرآن در دست

شناسنامه