گل به روز است پر و بال فروان در دست
چاک در چاک و پریشان و گریبان در دست
هجرت از غنچگی اش دربدری داده به کف
یکسر آوار خود و لانه ی ویران در دست
پرده برداشته از پنجره ای رو به بهشت
فاش کرده ست خودش را همه دامان در دست
جای خون از جگر آورده جگرها بیرون
نیزه ی ساقه گرفته دل بریان در دست
دست پرواز قنوت است؛ سراپاست دعا
شبلی ی شعله ور از آتش ایمان در دست
گل به روز است، طنین افکن زیبایی ها
موجی از پیرهن یوسف کنعان در دست
شالی آکنده از آهنگ حسینی بر دوش
دستمالی پر از احساس شهیدان در دست
گل به روز است، تلاوتگر آیات بهار
چون شهیدی بخوان آغشته ی قرآن در دست