روز مادر

در گفتمان آیینه دل دال برتر است
از برتری است این همه آماج خنجر است

آماج خنجر است ولی خون نمیشود
خون هم اگر شود دل ما شکل مادر است

دل شکل مادر است اگر خون شود بلی
هر چند پر شکسته کبوتر کبوتر است

آن قله ­ی بلند که لبخند می زند
آتشفشان داغ ولی زیر چادر است

در خون او تر است تمام شکوفه ها
رنگش اگر پریده و کم خون و لاغر است

مفهوم دیگر است ز مادر، سیاه سر
مهتاب خسته ای که ز غم خاک بر سر است

چون آسمان دریغ کند ابر را ز گل
او ابر می شود، جگرش عین هاجر است

پیچیده آفتاب خودش را میان ابر
شرمنده می رسد به نظر روز مادر است!؟

شناسنامه