زمان اسیر تو، گرم نفسنوازی توست
زمین، دقیق شوی بخشی از اراضی توست
تن تو کشف، زبان، وزن، تازهگی، ایهام
تن تو منبع اصلی شعرسازی توست
خدا به قصد عبادت تو را پدید آورد
از آن به بعد گرفتار بینیازی توست
به هم رسیده همه آبهای روی زمین
یکی شدند که آن حوض آببازی توست
به جز تو با دگران باد دلخور است، اما،
ادامهیافتهای سوی توست، راضی توست
دلیل اول پیدایش تو پیدا نیست
دلیل دوم آن بندهگاننوازی توست
زیاد سال گذشتهست و از گذشته خوشم
اگر بعید، اگر مطلق است ماضی توست
برقص، حاصل جمع تمام خوبیها!
تمام زندهگیام وقف سرفرازی توست