کی غنچه های تنگدلی باز می شوند؟
لب های بسته کی گل آواز می شوند؟
کی برکه های ساکت و بی رنگ زندگی
سر سبز از درخت و پر از غاز می شوند؟
گاهی کبوتران امیدم قفس نشین
افسانه ساز وعدۀ پرواز می شوند
یعنی میان ما و رها پر زدن فقط
احساس های عاشقی ابراز می شوند
در انزوا نشسته ام و آه می کشم
غم های تازه نیز پس انداز می شوند