آخرین اشعار

یار مسافر

می میرم و به مرگ خودم گریه می کنم
ای زندگی برای تو کم گریه می کنم؟

پایان راه و یار مسافر در ایستگاه
حالا که می رسیم به هم گریه می کنم

آشفته حال و پرت و پراگنده و غریب
با سر و وضع نا منظم گریه می کنم

غم، اره می کند کمرم، زوزه می کشم
شب، خنده می کند به غمم گریه می کنم

با یک دو جرعه حوصله ام سر نمی رود
اما همین که نئشه شدم گریه می کنم

جانم! تمام گریه برای خودم که نیست
غیر از خودم برای تو هم گریه می کنم

شناسنامه