آخرین اشعار

جدال بر سر نعش

ای شیر در فراق تو بس، رفته سال‌ها
نامت هنوز، ورد زبان شغال‌ها

هرجا نشان پای تو باشد، رمیده‌اند
شب تا سحر به ولوله و قیل و قال‌ها

بسیار پر زدیم و به گردت نمی رسیم
کی می‌رسد به قاف تو فرسوده بال‌ها

نام تو ای حکایت مظلوم، تا به کی
جانمایۀ تفاخر این خوش‌خیال‌ها

زان مایه آبرو که خریدی به نقد جان
چیزی نمانده بر طبق انتقال‌ها

تنها به دست همت تو سهل می‌نمود
امکان بی بهانۀ هر چه محال‌ها

هرلحظه بچه‌های تو را می‌خورند و باز
در قریه همچنان سر نعشت، جدال‌ها

شناسنامه