هرچند وضع جمله جهان زار و درهم است
کابل سیاه بختترین شهر عالم است
ماهی، اگر که هست به عالم، محرّمی
اینجا تمام سال، هوایش محرم است
شهری در آن نه چشم امیدی به سوی خلق
نه سیر دود ناله سوی عرش اعظم است
هر پیچ کوچه، چاه و شغاد است در کمین
تنها نه نقل کشتۀ اسطوره، رستم است
هرچند کس نشان و بیان از علی ندید
اما درختها همگی ابن ملجم است
هرجا که درد بود، دوا داشت در پیاش
این زخم کابل است که بی نوش و مرهم است
ای شهر پر حکایت تاریخ، ای عزیز
افسوس واژه در بدل سوگ تو کم است