آخرین اشعار

در جلریز* همه چیز بومی است

در جلریز* همه چیز بومی است
کودک ترکاری فروش
ترکیدن پوست درخت
قطره‌های عرق ریزگل
زردآلوی تازه رنگ زده
صدای رودخانه در تابستان
حتی ترکش باقیمانده از جنگ‌های قبلی
گاه غیر بومی‌ها نیز قریه را برمی‌آشوبند
مثل راه رفتن عنکبوتی سیاه بر پوست کودکی
یا عبور گلوله‌ای
اینجا گلوله
با چشمانی سرمه‌دار
از گرد و غبار می‌گذرد
و طوری به هدف می‌نشیند
که صخره‌ها شکاف برداشته
و غم ازلی از کوه بالا می‌رود
گلوله در جلریز
از پشت کوهه هیزمی
دیرک گاوندی
یا پناه دیواری
می‌آید
تا سینه عاصی “مامد سیاه” را بشکافد
و جاذبه زمین را از نو تعیین کند
گلوله می‌داند
ارگ غافل است از آب و آفتاب
از آشیانه‌های یاکریم
و هندسه آن چون هندسه غژدی‌ها سیاه و نکره است گلوله در جلریز دنبال قرقه‌های بادامی است
دنبال پوسته‌ای با خشاب‌های خالی
و عبور از استخوان‌هایی درشت
اکنون می‌خواهند از استخوان‌های‌مان سکوت بتراشند و اره بر گلوی بلوط‌ها بگذارند
مبادا از رج درختان شکوفه‌ای بروید
مامد سیاه!
زندگی در رگانم ریتم غمناکی دارد
اما قلب تو همچنان
شیهه‌ی اسب‌های سپیددم است

*منطقه‌ای در حدود ۵۰ کیلومتری کابل از توابع ولایت میدان که یازدهم تیرماه ۱۳۹۴ شورشیان طالبان پایگاه نیروهای ارتش افغانستان در این ولسوالی (فرمانداری) را به محاصره درآوردند. سرباز این پایگاه که همه از مردم هزاره بودند، پس از دو روز مقاومت کشته شدند. دولت هیچ کمکی به این نیروها نکرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شناسنامه