مدینهٔ فاضله

در آسمان بی مرز معبد همکیشان
این آشیانهٔ دیروزم
اجازهٔ پرواز در هوای تازه را ندارم
بال کبوتری که از بام همسایه
با من آهنگ پرواز دارد
قیچی می‌شود
پیوند کلیهٔ همخونم بر من حرام
و چینش دانه‌ای بیرون از زباله‌دانی
میوه‌ای است ممنوعه
اما آن سو تر
نابرادری که نجسش می‌خوانم
با آنکه استخوان کمر بودایش را شکستم
دستان معبودش را به من هدیه می‌دهد
ساختن مدینهٔ فاضلهٔ انسانیت را

شناسنامه