بخند دخترکم، زندگانی آسان نیست
نمانده است در اینجا دلی که ویران نیست
گرسنهایم ولی سربلند میمانیم
به دین و مذهب آزادهگان غم نان نیست
چقدر مادرت این روزها جگرخون است
که روزگارِ سگ، اینقدر نابهسامان نیست
فدای چشم ترت، لااقل تو گریه نکن
تو آسمانی و اما زمان باران نیست
پریده بدرقم اینبار آب از سر ما
جهان به فکر من و تو، به فکر انسان نیست
بزن به گیسوی ذهنت هزار تا گل سرخ
زمان گُلزدنِ گیسوی پریشان نیست
شکسته پای تکاپو، بریده دست امید
سری نمانده که افتاده در گریبان نیست
گرفته خانهی ما را هجوم مور و ملخ
صدای حادثه از بیشهی پلنگان نیست
که دشمنان زبان و زنان و امیدند
به غیر خون جهالت که در رگ شان نیست
ببین زمین و زمان رنگ و بوی خون دارند
سیاه روزی ما است، عید قربان نیست
بخوان به نام خودت شعر جویبار و درخت
سکوت، لایق گُلدختر خراسان نیست
همیشه وضع وطن این چنین نمیماند
همیشه بحر گرفتار خشم توفان نیست
بکوب بر دهن روزگار زشت بکوب!
بخند دخترکم، زنشدن که آسان نیست