تلفیق

تلفیق جالبیست حجاب سیاه را
وقتی احاطه می کند آن روی ماه را

اینسو نگاه خسته ی مردی به سوی تو
از یاد برده است گمانم گناه را

پاکی تو به سوره ی کوثر رسیده است
باطل نموده سوره ی تو اشتباه را

مجذوب چشمهای غزل گونه ی تو ام
لطفا نگیر از سر من این نگاه را

آتش بزن درون مرا بعد رفتنت
این پادشاه بی وطن و بی سپاه را

شناسنامه