مفهوم هستی گُنگ بود انسان تولد شد
پیغمبری در نقش یک چوپان تولد شد
خاک از غم بیزندهجانی شورهزاری بود
تا در فضای آسمان باران تولد شد
احساس آبادی به او دستی نخواهد داد
هرکس که در این خانهی ویران تولد شد
بابا پسر میخواست، اما دختری، هرچند
از چشم بابای خودش پنهان، تولد شد
من درد دنیا آمدن را سخت حس کردم
بیچاره مادر گفته بود: آسان تولد شد