تا تو خوش باشی من از دور و برت گم میشوم
مثل دستی لای موهای سرت گم میشوم
چون گیاه هرزهای در خاکریزی رُستهام
بین گلهای ظریف چادرت گم میشوم
چون پیمبر پیشهای در صحنه پیدا میشوم
چون خدا در روشنی باورت گم میشوم
خنده کن! تا ساحل خوشبختیام پیدا شود
ای که در دریای چشمان ترت گم میشوم!
خوب میدانم که سمفونی من تکراری است
خوب میدانم که در گوش کرت گم میشوم
تو زنی هستی جوان، در نقش صاحبخانهای
من سگ پیری، که از پشت درت گم میشوم