آخرین اشعار

آب های کدر

میتوانی پرنده باشی
از شاخی به شاخ دیگر
از لانه‌ای به لانه ی دور تر
می‌توانم درختی باشم
همیشه در انتظار
میتوانی ماه باشی
چشمم برکه ی زلالی می‌شود
و ترا قاب می‌کند میان سینه اش
حتا میتوانی گلوله‌ای باشی
که سینه ام را می شکافد
من اما به تو فکر میکنم
گذشتن از تو
راه دشواریست
که مرا به گودال های سیاه می‌افگند
میان آب های کدر
که نفس هایم را سیاه می کند
و گیسوانم را می پوسد

شناسنامه