باز کن در را که آزادی و نان می آورند
خاک می خواهند، یعنی رایگان می آورند
بند و بازِ باز و بسته بودن در نیستند
نان و آزادی ز راه آسمان می آورند
گر نیاوردند نانی، خیر، بهر زلف ما
شانه های بهترین نوع جهان می آورند
نردبان آسمان مولوی ناید بکار
از برون هرگونه خواهی نردبان می آورند
از شبان هم مهربان تر گرگها آورده اند
گرگ هم طبق تقاضای شبان می آورند
دزد را اول به آن سو ها اشارت می کنند
بعد بهر پاسبان هم پاسبان می آورند
ارمغان حرف نشنو های آزادی طلب
کنده و زنجیر آزادی نشان می آورند
از برای باغها رنگ دگر آورده اند
آب از جوی دگر در بوستان می آورند
مرغ باید با زبان دام خوشخوانی کند
آن زبان را گر نداند ترجمان می آورند
ریز می کردند جلهایی که دی از عشق باغ
بهر صیادان کنون تیر و کمان می آورند
______________________________
جل : (جَ) پرنده یی خوش خوان، با تاجی کوچک. در ایران چکاوک می نامند.
ریزکردن : خوانش پیوسته و دوام دار جل