بر گونهات اشکی که چکیدهست نشانیست
این غده که چسبیده به جانت سرطانیست
در باورشان تاب پذیرفتنِ زن نیست
خَلقیست که با خُلقتِ زن دشمن جانیست
نه مرتبهی آخر و نه بارِ نخست است
این ظلم که بر تو شده از دیر زمانیست
یک عمر شد و یک دم راحت نکشیدی
دنیای تو تلفیق غم و دلنگرانیست
یک عدهی ما را جنگ در راه خدا کشت
یک عدهی ما مشغول در جنگ زبانیست
سخت است که امید به این خلق ببندیم
تکلیف در این مردم بیعار روانیست!