به نام آنکه دلم را زده به نام حسین
که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین
این کوچه با خیال رخت کوچه باغ بود
در هر کنار دامن این کوچه باغ بود
دنیای من شبیه درختیست در کویر
تنهایی اتاق مرا دست کم نگیر
دنیا هوادار دل خونین نخواهد شد
جز تیشه چیزی همسر شیرین نخواهد شد
حق میدهی به من که بمیرم، ضروری است
این شهر در گرفته، گرفتار کوری است
حالا که میباشد ردیفم دوستت دارم
ای خوب! ای پاک و ظریفم! دوستت دارم
بزرگ بود و سواره، پر از صلابت و جولان
به سان ابر که بر گرده یال ریخته لخشان
قسم به چشم، نه چشمِ سیاهِ معمولی
که کافی است برایم نگاه معمولی
نیامدی و زمانه، زیاد زخمم زد
همیشه منتقد و انتقاد زخمم زد
چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم
نه ترسا و یهودیم نه گبرم نه مسلمانم
انتظار انتظار شیرینی است، گرچه که بیقرارمان کرده است
گرچه مانند گریه های غروب، سخت بی اختیارمان کرده است
دنیا تورا دگر به جهانت نمیدهد
آرامشی به روح و روانت نمیدهد