شده یک وقت زمانی برسد نان باشی
زیر دندان بشوی گندم بی جان باشی
از درد چند ساله ی تو جنگ گریه کرد
تاریخ هم به خاطر این ننگ گریه کرد
یک شاخه گل، گلدان فقط یک چیز کم دارد
هر سفره بی مهمان فقط یک چیز کم دارد
روزهای مرده در تابوت تقویم تو ام
ای فراموشی صدها ساله تقدیم تو ام
قصه درد دل شنیدن چیست؟
شرح سوزان داغ دیدن چیست؟
تلفیق جالبیست حجاب سیاه را
وقتی احاطه می کند آن روی ماه را
در دست های کوچکت آباد می شوم
می خندی و بخاطر تو شاد می شوم
کنار جاده می بینم همیشه پیرمردی را
میان چین پیشانیش پنهان کرده دردی را
زمانه از سر نعش تو با تفنگ گذشت
ز روی کشته تو سایه های جنگ گذشت
های مردم! چقدر قسمت شاعر، شوم است
خانه در بلخ، ولی مقبرهام در روم است
لبانت قند مصری، گونه هایت سیب لبنان را
روایت می کند چشمانت آهوی خراسان را
سبدِ توت به سر، قَودهی گندم به بغل
شعر حافظ به لب و کوزه پر از شیر و عسل