میان درد و تب و سرفه و نفس تنگی
رسیده ام به شبستان کاشی رنگی
نوای ربنّا در گوش هایم تا ابد جاریست
نشاط از گوشهی محراب و ذکر «یاصمد» جاریست
سلام ما به تو ای شهر اولیا غزنه
سلام ما به تو ای خاک پربها غزنه
این قصه از سواحل آمو شروع شد
با کوچ دسته های پرستو شروع شد