بر گونهات اشکی که چکیدهست نشانیست
این غده که چسبیده به جانت سرطانیست
قطار می شوی و کوپه های بی نفرم
بجز دو ریل شکسته نمانده از سفرم
دلتنگم و دو چشم تو پیدا نمیشود
مادر! در این غبار دری وا نمیشود
تَمِشک مَیخوش و پیراهن سپیدِ کتان
بلوغِ سرخِ انار و شقاوتِ دندان
آن شب که سخن چو بیهقی می گفتی
با لطف بیان ازرقی می گفتی
دریغا عطر نارنجی که راز آمیز در قوطی
به کشتن داد شهری را پر از پاییز در قوطی
در صحن شما عشق تلاطم کرده
باران به روی سنگ تیمم کرده
سرگرم یا حسینم و دلتنگ یا حسن
دلتنگ بیقراری آهنگ یا حسن
دهقان هرات! سرخوش و شاد بزی
صد سال ز تیر تا به خُرداد بزی
پشتو گفتا دری مرا کرد خراب
نالید دری ز دستِ پشتو بیتاب
ﻣﻦ ﺳﺮﮔﺬشتهای ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ای یار! ای زیباترین! هر جا که باشی دوستت دارم
عشقِ نهانِ نازنین! هر جا که باشی دوستت دارم