خنده کن لبهات با انگور عادت کرده است
این وطن با نغمهی تنبور عادت کرده است
ویروس هرچه هست، ولی استعاره نیست
ارباب سرزمین خود است و اجاره نیست
سخت بر موی پَرِیشان تو چنگ افکندیم
سوی مُژگان نجیب تو خدنگ افکندیم
بیتی بخوان به وزن مفاعیل فاعلات
تا خَم شود به پای تو پشت معلقات
رخت مثل بهار بلخ؛ گلگل میشود وقتی که میخندی
هوا سرشار از بوی قرنفل میشود وقتی که میخندی
اوستادا بزی و شاد بزی!
چشمهواری در ازدیاد بزی!
حالا كه من كنار توام، فكر ناب كن
یعنی تو ابر و چشم مرا افتاب كن
ویروس هم به زور خدا می رود به خیر
بی چرت باش، رنج و بلا می رود به خیر
دوباره موج نو از دجلهٔ کهن جاری ست
درخت و رود و زمین را صلای بیداری ست