می نوشتم از تو

می نوشتم از تو باران باز باریدن گرفت
خیل شب بو در سکوت باغ رقصیدن گرفت

می نوشتم از تو روی دفتر تنهاییم
دختر شیرین زبان شعر خندیدن گرفت

می نوشتم از تو و بی تابی مضمون دل
خون گرم عشق در الفاظ لغزیدن گرفت

می نوشتم از تو و دیدم که خورشید رخت
بر لب بام غزل یکباره تابیدن گرفت

می نوشتم از تو و اسمت نمی بردم به لب
عطر نامت ناگهان در نامه پاشیدن گرفت

شناسنامه