مسافران

مسافران كه يكايك پياده گرديدند
سه راه خون و سرك های مرده را ديدند

سه چار مرد مسلح، خشاب نو كردند
و در برابر مردم به طعنه خنديدند

كنار شانۀ هم ايستاد شان كردند
ومثل مهرۀ شطرنج بر زمين چيدند

كنار ريش درازی نشست تا قنداق،
ز خواب، دختركان يتيم ترسيدند

جنازه ها را بردند تا سرچاهی
و جيب های تهی را دوباره پاليدند

سه چار كركس و سگ، دور چاه می گشتند
شبانه دختركان خواب صلح می ديدند

شناسنامه