بی چتر زیر بارش باران مرا ببوس
در بین بیر و بار خیابان مرا ببوس
یک زندگی شراب بنوش از دهان من
یک زندگی شراب بنوشان مرا ببوس
مانند کودکی که به گهواره مایل است
روی دلت بگیر و بغلتان مرا ببوس
راضی به چنگ و بوسه و دندان نمیشوم
من ناز میکنم تو فراوان مرا ببوس
از گیر و دار دین و شریعت عبور کن
در پیش چشم کفر و مسلمان مرا ببوس
در کافه های شهر میان کتاب ها
مانند قهوه از لب فنجان مرا ببوس
آیینه شو به وسعت دریاچهی تنم
با روح سرسپرده و عریان مرا ببوس
“یک دست جام باده و یک دست موی من”
اینگونه در میانهی میدان مرا ببوس