یك سبد آیینه در چشم سیاهت داشتی
غربت دیرینه در افسوس و آهت داشتی
بی پناه ای زخم خورده از خزان سوت و كور
از همین رویا شبم را در پناهت داشتی
یاد لحن خیس چشمانت بخیر ای آشنا
كوره راه بغض را در پیش راهت داشتی
با مرور خاطراتت در غروب آرزو
یك پل آبی همیشه در نگاهت داشتی
كاش هنگام جدایی جای صدها مرثیه
یك سبد آیینه در چشم سیاهت داشتی