شرح ذبح عظیم

خدا ز عنبر و مشک آفرید جان و تنت را
عجیب نیست که دشمن ربود پیرهنت را

به قتلگاه کشیدی ز خیمه‌گاه به صد شوق
به روی دست ارادت تو آهوی ختنت را

به نص آیۀ قران، تو شرح ذبح عظیمی
که روز واقعه کشتی تمام ما و منت را

حدیث عشق چه گویم که نیزه‌های مخالف
به نوک خامه نوشتند مو به مو، بدنت را

فرات تشنۀ‌ لب‌های توست، من چه بگویم
نبی به نام خدا بوسه زد لب و دهنت را

بیا که شیعه پس از قرن‌های آتش و آهن
به آب گریه نوشته است دل به دل سخنت را

شناسنامه