سایهام؛ در پیش پای یار، عادت میکنم
عادتی دارم که با هر کار عادت میکنم
هر نفس از سینه آهی میکشم جای هوا
در میان دود، چون سیگار عادت میکنم
روزهی دیدار، شاید تلخ میآید به کام
چشم بندم از تو تا افطار، عادت میکنم
صبرکردن دفعهی اول برایم سخت بود
هر کجا خواهی برو، اینبار عادت میکنم
بسکه کردم در درون خویش تنها زندگی
بیتو کمکم با خودم انگار عادت میکنم
روزگاری در میان خشکمغزان زیستم
اندکاندک با در و دیوار عادت میکنم
لب نبند از ناسزاگفتن به مشتاقان خود
با زبان کوچه و بازار عادت میکنم
گوش نتوان بست بر صوتِ درشتِ دوروبر
درکنار جاز، چون گیتار عادت میکنم
طاقتِ نیش زبانِ اینوآن دشوار نیست
هفتهای باشم کنار مار، عادت میکنم
گور اگرچی نیست راحت از برای بودوباش
زندگی! دست از سرم بردار، عادت میکنم