در سوگ صالح محمد خلیق
سخن که از لبِ واژهپژوهِ بلخ، بماند
خدا کند که پس از آن، وضوح بلخ بماند
سرت سلامت، البرز! آفتاب تو کوچید
به هوش باش! غرورت به کوه بلخ بماند
نرو «خلیق»، نرو! کام بلخ، تلخ مگردان
غمت به حافظهی ناستوه بلخ بماند
زمان، زمانهی اینگونه بیخیال شدن نیست
چگونه بیتو در آرام، روح بلخ بماند
دوباره آخر هفتهست، شاهنامه بخوان! تا
به «چارباغ خیال»ام، شکوه بلخ بماند