دختر کرار

در خیمه‌گاه، غیر تو سالار کس نبود
عباس رفته بود و سپهدار کس نبود

یک دشت، هرزه دور و برت های و هوی داشت
اما دریغ، در صف احرار کس نبود

آتش ز چار سمت حرم، شعله می‌کشید
گویا به کیش احمد مختار کس نبود

گلچین مرگ هرچه گل از باغ چیده بود
در دست دشت، غیر خس و خار کس نبود

رفتی که با حسین کمی درد دل کنی
دیگر کنار بستر بیمار، کس نبود

آن شب حماسه پیش رخت سجده کرد و سوخت
آخر به جز تو دختر کرار کس نبود

شرمنده بود ماه، خودش را به خواب زد
جز چشم اشکبار تو بیدار کس نبود

شناسنامه