آخرین اشعار

زن، جیغی در سکوت

زنانی جیغ می‌کارند از تاریخ تان سیر اند
زنانی صد هزاران زخم خورده تلخ و دل‌گیر اند

درون سینه‌ام زندانی‌اند این بار سنگینی‌ست
زنانی‌که همه با دردهای خویش درگیر اند

زنانی‌که نمی‌رقصند به ساز هر نگاه تان
زنانی زندگی را با تلاش خویش پی‌گیر اند

زنانی‌که دل شان را چنان در حجم تاریکی
شکسته زندگی که در جوانی‌های شان پیر اند

به دل دارند هر دم آرزوی زندگانی را
اگرچه از هجوم دردها هر لحظه می‌میرند

شناسنامه