دردِ پایان ناپذیر عشق در جانم تویی
لذت و لطف غزل های پریشانم تویی
من کهستان زادهٔ آب و هوای عاشقی
سرزمین کوچک خورشید و بارانم تویی
من صدایی بیشتر در گریه هایم نیستم
رمز پنهان سرور آتشستانم تویی
در خموشی، در سخن، در تابناکی، در سقوط
معنی بیتابی و مفهوم عرفانم تویی
ای که چون آیینه خود را از تو میخوانم همیش
دستگاه دین و دست آویز ایمانم تویی