آخرین اشعار

ترک آشیانهٔ

کجای دل بگذارم غمِ زمانهٔ خود را
که روبه‌روی من آورده‌است خانهٔ خود را

زبانِ سبز بگوید چسان از آتشِ سرخی
که بر زمین و زمان می‌کشد زبانهٔ خود

چه حکمتی‌ست که هر توپ و تانکِ بی‌سر و پایی
گرفته‌است به این سمت و سو دهانهٔ خود را

و رفته رفته چنان بد شده‌ست وضع، که دنیا
به انتها ببرَد کاش آستانهٔ خود را

بمان به سینه‌ام ای شعر تا نگفته بمانی
هوا بد است، مکن ترک آشیانهٔ خود را

شناسنامه