رفته ای از چشم و در دل ماندگار استی هنوز
بر روان بی قرار من قرار استی هنوز
بركه چشمان من آیینه دار روی توست
موجی و بر دوش مژگانم سوار استی هنوز
كاج سبزی، در زمین سینه ام روییده ای
در خزان خاطرم روح بهار استی هنوز
خوابی و دیگر نمی آیی به چشمان ترم
آرزوی دیده شب زنده دار استی هنوز
چون فروغ فجر در یلدای شبهایم بتاب
نقطه پایان هجر و انتظار استی هنوز